قصه های بیمارستان ۱
ارنواز یک مقداری سرفه داشت و از آنجا که چند روز تعطیل بود، تصمیم گرفتیم تا برای اطمینان ببریمش اورژانس بیمارستان. مجموعه این قصه هایی که در پی می آید مربوط به همین شبه. ۱- تو اتاق انتظار نشسته بودیم. یک بچه کوچیکتر آمد و گفت: Come ti chiami (یعنی اسمت چیه؟) ارنواز: فلورا - Come ti chiami - فلورا - Come ti chiami - فلورا - Come ti chiami - فلورا - Come ti chiami - فلورا - Come ti chiami - مامان تو بهش بگو مامانی: Si chiama Flora بعد از ده ثانیه - Come ti chiami دیگه همه از خنده منفجر شدند ...
نویسنده :
آقای پدر یا خانم مادر
18:17