قصه های بیمارستان ۱
ارنواز یک مقداری سرفه داشت و از آنجا که چند روز تعطیل بود، تصمیم گرفتیم تا برای اطمینان ببریمش اورژانس بیمارستان. مجموعه این قصه هایی که در پی می آید مربوط به همین شبه.
۱- تو اتاق انتظار نشسته بودیم. یک بچه کوچیکتر آمد و گفت: Come ti chiami (یعنی اسمت چیه؟)
ارنواز: فلورا
- Come ti chiami
- فلورا
- Come ti chiami
- فلورا
- Come ti chiami
- فلورا
- Come ti chiami
- فلورا
- Come ti chiami
- مامان تو بهش بگو
مامانی: Si chiama Flora
بعد از ده ثانیه
- Come ti chiami
دیگه همه از خنده منفجر شدند
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی