ارنوازارنواز، تا این لحظه: 15 سال و 4 ماه و 22 روز سن داره

داستان‌هاي عمه پسند

جَ بلدم

جَ ( Già ) یه چیزی معادل Already انگلیسی ها است. یعنی قبلش. ج این Già را یه نمه شبیه تلفظ چ تو زبان ترکی بخوانید که بامزه تر بشه. حالا فکر کنید که ارنئاز بهتون میگه جَ بلدم یعنی از قبلش هم بلد بودم برو پی کارت بابا!!! (معنیش همین میشه دیگه؟!!!)
15 آبان 1393

پدر و مادرهای آگاه

ارنواز داره یواشکی یه کار بد می کنه - ارنواز، مگه بهت نگفتم مامان ها و باباها همه کارهای بد بچه هاشون را می فهمند . - نه اینطور هم نیست - چرا دقیقا همینطوره - نه، اگه اینجوریه به من بگو الان کیارا داره چی کار می کنه؟ - من چه می دونم کیارا چی کار می کنه - دیدی نمی دونی - من کارهای تو را می دونم کارهای کیارا را مامان باباش می دونند - نه پس نمی دونی - ارنواز خودت هم می دونی که حرفت درست نیست، من کارهای تو را می دونم نه کارهای کیارا را -   ( ارنواز کمی به فکر فرو می رود ) خیلی خب اگه می دونی بگو اون موقع که من تو ایتالیا بودم و تو ایران، من ...
4 آبان 1393

مرگ

- مامان جون شما پیر هستی؟ - آره دخترم - نمی خوای بمیری؟ - نه - چرا؟ دوست نداری بمیری؟ - نه دوست ندارم - من هم دوست ندارم مامان جون
23 شهريور 1393

بسلامتی

فرحناز رفته دنبال کارهاش و من مجبور شدم مرخصی بگیرم و خانه بمانم. وسط روز تماس گرفتند و مجبور بودم به بازدید جایی بروم، این بود که ارنواز را هم راهی کردیم. از آنجایی که مدیر از آشناهامان بود، نهار را هم همانجا ماندیم. یکسری گیلاس سر میز بود. واسه ارنواز آب ریختم و واسه خودم دلستر. ارنواز گیلاسش را برداشت و گفت بابا بزنیم بسلامتی!  
23 شهريور 1393

دختر فمنیست من

نارنجی، دم باریک را از رستورانشون بیرون کرده. دم باریک هم داره وسایلشو جمع می کنه. کپل ناراحته و می خواد دم باریک را از رفتن منصرف کنه. کپل: دم باریک جونم، به دل نگیر. نارنجی را که می شناسی، زنه یه چیزی میگه دیگه. ارنواز: د, ، دعواش می کنم ها، چرا درباره زن ها بد میگه!
11 شهريور 1393

شجاع دل

واسه بار دوم رفتیم شهر موش ها. کلی هم ذوق کرده و دایم میگه :دیدی دیگه نترسیدم البته نصف بیشتر فیلم را تو بغل من بود ولی واقعا نترسید. میگم: بارک الله خیلی شجاعی میگه: نه، قبلا دیده بودمش
11 شهريور 1393