ارنوازارنواز، تا این لحظه: 15 سال و 4 ماه و 22 روز سن داره

داستان‌هاي عمه پسند

اولین و دومین نکته از مدرسه ارنواز

1392/12/8 16:06
196 بازدید
اشتراک گذاری

من قراره از این به بعد بعضی ویژگی های مدارس و مهدودک های اینجا را (خوب و یا بد)  بنویسم. اینه که تا چیزی را دیدم و یا یادم اومد مطرحش می کنم.

اولیش:

چند روز پیش مامان ثبت نام ارنواز را اینترنتی توی مدرسه انجام داد و من امروز برای تکمیل ثبت نام و بردن یک قطعه عکس ارنواز رفتم به دبیرخانه. اینجا هم مثل موقعی که رفته بودیم تا اسم ارنواز را توی مهدکودک بنویسیم، اولین چیزی که ازمون پرسیدند این بود که شما مسلمانید؟ (البته اینجا سوال از دین خیلی کار مناسبی دانسته نمیشه. اینه که خانومه سریع اضافه کرد) می خواستم ببینم همه غذاها را می خورند؟ (منظورش گوشت خوک بود) 

این را گفتم که یاد آوری کنم به عنوان یک مهاجر سیستم مدارس اینجا (که حتی یک یورو هم از من نمی گیره)‌خودش را متعهد می بینه که اگر من به عنوان یک مسلمان یا یهودی و... با غذایی مشکل دارم ولو اینکه بچه من تنها مسلمان اون مدرسه باشه، غذای دیگری را اختصاصا برای بچه من آماده کنند.

دومیش:

موقعی که منتظر انجام کارهام جلوی دبیرخانه مدرسه واستاده بودم دیدم جلوی دبیرخانه به غیر از ایتالیایی به دوازده زبان دیگه اسم دبیرخانه نوشته شده تا اگر احیانا والدین ایتالیایی بلد نیستند، بفهمند که باید به کجا مراجعه کنند.

نتیجه: خواستم بگم که چرا اینقدره بین اومدن و نیومدن مرددم. وقتی مثلا فکر می کنم چه جوری تو سرزمین من اجازه ثبت نام به کودکان افغانی را که هم دین و هم زبان و هم فرهنگ من هستند نمی دهند ولی اینجا...

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

mahsa
8 اسفند 92 16:55
تو وبگردی ها سایتتونو دیدم. در واقع انتظار داشتم نویسنده عمه ی یه نی نی باشه. به اون اوایل و ماجرای بارداری هم سر زدم. خیلی لذت بردم اگرچه بگم همه ی پست ها رو خوندم دروغ واضحیه اما با همون پستهایی که خوندم شادتر از دقیقه های قبل شدم. موفق باشید و شاد.
aban91
8 اسفند 92 20:02
این مورد اول که نوشتین خیلی جالب توجه بود... احترام گذاشتن به عقاید دینی دیگران خیلی خوبه ...اگرچه شاید برخی جاهای دیگه اینجور نباشه... مورد دوم هم درست می گین.. من یه دوست هندی داشتم که وقتی بچه شو اینجا گذاشت مهد همه اش نگران بود که نکنه به بچه اش گوشت گاو بدن... و چند بار به مهد سپرد که ندن اما آخرش یه بار بهش کتلت با گوشت گاو داده بودن...دوستم خیلی ناراحت شده بود چون بدتر این که خود بچه هم فهمیده بود گوشت گاو خورده و مادره ناراحت بود که نکنه بچه اش این مورد رو پیش خانواده اش بگه...
مامان سهند و سپهر
11 اسفند 92 7:58
خیلی جالبه . چقدر روی نظم و قانون و مقررات رفتار می کنند و همه چیز هم گنجونده شده توی قوانینشون....