ارنوازارنواز، تا این لحظه: 15 سال و 4 ماه و 14 روز سن داره

داستان‌هاي عمه پسند

عضو شریف و باقی قضایا

1391/9/1 1:33
364 بازدید
اشتراک گذاری

من دیگه نمی خوام که بیشتر از این وارد قضایای فمنیستی بشم. از همینجا هم میگم و همیشه هم گفته ام که خیلی به کارهای مردانه و کارهای زنانه اعتقادی ندارم. اصلا هم فکر نمی کنم که یکسری کارها هست که مردها می تونند انجامش بدهند و یکسری کارها هست که واسه زن ها است و...
این درسته که من یک جایی خوندم که مردها به دلیل استخوان بندیشان نمی تونند مثلا زیاد سر پا وایستن و یا بچه را بغل کنند... ولی چون می دونم این بحث ها خودش بحث های فلسفی و اجتماعی را پیش می کشونه، از اونها هم عبور می کنم.
من البته دلم می خواد که تو هم به این تفکیک ها اعتقاد نداشته باشی که البته ظاهرا متاسفانه داری. اما آخه قربونت برم حتی اگه اعتقاد هم داری، تو را خدا به یک شکلی اعتقاد داشته باش که منطقی باشه. این دیگه یعنی چی؟

مامان: ارنواز غذاتو خودت بخور
ارنواز: نه تو بده
مامان: من نمی تونم. کار دارم، خودت بخور
ارنواز: نه تو بده
مامان: گفتم که نمی تونم یا خودت بخور یا بده بابایی بهت بده
ارنواز: نه تو بده
بابایی: ارنواز جان چه فرقی می کنه، می خوای من بهت بدم؟
ارنواز: نه مامانی بده
مامانی: چرا بابایی نده؟
ارنواز: آخه دوست ندارم
مامانی: چرا دوست نداری بابایی بهت بده؟
ارنواز: آخه چون دودول داره

...

قربونت برم آخه این عضو شریف بابایی چه ربطی به شقیقه داره؟

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

باران
1 آذر 91 12:23
خوب راست گفته ديگه.....
ماه نوش
30 آذر 91 13:34
خیلی وقته وبتون رو می خونم و خیلی دوسش میدارم این دخملیتونو!! بامزه است واقعنی