برگشت ارنواز
ارنواز بالاخره اومد. بعد از حدود ۴۸ روز سرانجام سه روز پیش اومد. همون اول پرید بغل باباییش و یه ساعتی بیرون نیامد. حالا هم تو این چند روزه هر روز برنامه پارک رفتن را داشتیم. دیروز هم یه پارکی کنار دریاچه رفتیم و ارنواز حسابی آب بازی کرد و بعد هم رفتیم شهربازی.
تنها چیزی که می تونم بگم اینه که ارنواز خیلی بزرگ شده. یعنی بابایی حس می کنه که دخترش یکدفعه بزرگ شده و واسه خودش خانوم شده.
قصه های ایرانش را هم می گذارم تا اگه مامانش یادش اومد، بگه و من هم بنویسم.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی