ارنوازارنواز، تا این لحظه: 15 سال و 4 ماه و 3 روز سن داره

داستان‌هاي عمه پسند

مدرسه موش ها

هر چي خونه مادربزرگه واسه ات جالبه، مدرسه موشها اينجوري نيست. ماماني ميگه شايد چون مدرسه هست ازش خوشت نمياد ولي من ميگم دليلش احتمالا اينه كه موضوات را درك نمي كني و يا شايد اينكه عروسك‌ها كوچيكند و يا شايد هم چون تنوع ندارند و همه موشند.
26 ارديبهشت 1390

برج ميلاد

سوال هاي نواز درباره برج ميلاد متنوعه، مثلا: - منو مي بوسه؟ - رفته خونه شون؟ - خونه شون كجاست؟ -... اينش شعر را هم با همراهي بابايي براي برج ميلاد  ساخته اند: خونه برج ميلاده هزار تا قصه داره     خونه برج ميلاده شادي و شور مياره
26 ارديبهشت 1390

رابطه تخته نرد و پا

بابايي و دايي شهرام فكر كردند كه تو ديگه بزرگ شدي و خيلي مزاحم تخته بازيشون نمي شوي. اين بود كه نشستند تا يك دست تخته بزنند اما تو آمدي روي پاي بابايي و هر باز كه تاس ها روي زمين ريخته ميشد، دولا مي شدي و برش مي داشتي و به نفر بعدي مي دادي. دايي شهرام حوصله اش سر رفت و گفت كه شما نمي خواهد زحمت بكشيد چون خود بابايي برمي داره. ولي تو گفتي: آخه بابام پاش درد ميكنه نمي تونه برداره!!!
26 ارديبهشت 1390

آب بازي پي پي

ديشب سر لگنت نشستي و براي اولين بار توانستي سر لگن پي پي كني. اين بود كه از مامان پرسيدي: اين چيه؟ مامان گفت: پي پي خوشگلته تو گفتي: مي خواد آب بازي كنه؟!!!
26 ارديبهشت 1390

سلام ني ني وبلاگ

بابايی كلا از بلاگفا به ني ني وبلاگ اسباب كشي كرد. البته اين نقل و انتقال سختي بود. اما درست در سومين سال راه اندازي وبلاگ قبلي تو متاسفانه بابايي با يك صفحه سفيد مواجه شد كه حدس زده شد مقدمه فيلترينگ وبلاكت به دليل نامعلوم باشه و همين فرصت خوبي براي اين نقل و انتقال بود. پس در يكهزار و نود و هفتمين روز از تاسيس وبلاگ داستان‌هاي عمه پسند و پس از نوشتن 1277 پست؛ خداحافظ بلاگفا و سلام ني ني وبلاگ
26 ارديبهشت 1390

همه مطالب وبلاگ فيلتر شده ارنواز!!!!

  عنوان وبلاگ: داستانهای عمه پسند آدرس وبلاگ: http://dastanhaieammepasand.blogfa.com توضیحات:  ظاهرا بي دليل فيلتر شده است نام نویسنده: رضا حیدری تاریخ تهیه نسخه پشتیبان: یکشنبه بیست و پنجم اردیبهشت 1390 ساعت 11:29 پدر شدن نوشته شده در دوشنبه بیست و سوم اردیبهشت 1387 ساعت 22:57 شماره پست: 1 من امروز یک پدرم. یعنی چهار، پنج روزه که یک پدرم. شاید هم بهتر باشه که بگم چهل، پنجاه روز. من یک پدرم، اما نه یک پدر بالفعل، من یک پدر بالقوه...
26 ارديبهشت 1390