ارنوازارنواز، تا این لحظه: 15 سال و 4 ماه و 16 روز سن داره

داستان‌هاي عمه پسند

انجمن اولیا و مربیان

1393/2/23 23:47
242 بازدید
اشتراک گذاری

نه اینکه فکر کنید فقط تو انجمن اولیا و مربیان ایران هست که از پدر و مادرها پول می گیرند، اینجا هم پدر و مادرها میان انجمن که پول بدهند. مثلا چند وقت پیش یک برنامه گذاشتند و پدر ها و مادرهایی که می توانستند هر کدام چیزی آوردند و به خودشون فروختند و پولش را جمع کردند واسه مدرسه. یعنی مثلا یک کیک دو سه یورویی را هشت قسمت کردند و هر تکه اش را به بچه های خودشون  یکی دو یورو فروختند و سر جمع حدود ششصد یورو جمع شد واسه مدرسه.

هفته پیش هم مادرها نفری ده یورو جمع کردند تا برای جشن پایان سال واسه مربی هاشون یک هدیه ای بخرند. دیروز هم تو کلاس ارنواز بین مربی ها و والدین جلسه بود. از صحبت ها و توضیحات که بگذریم موضوع اصلی جشن پایان سال بود. قرار شده هر کلاسی یک قسمت از جشن را بر عهده بگیره. یک کلاس نوشیدنی میاره، یک کلاس کیک، یک کلاس غذا و کلاس ما هم میوه.

پدر یکی از مادرها هم خوشبختانه در میدان میوه کار می کنه و اینجوری با قیمت خوب و بی دردسر میوه تامین میشه. البته ظاهرا کار اون کلاسی که قراره غذا را تامین کنه، یه خورده دشواره چون اینجا معمولا یک تکه نان کوچک با کمی ژامبون می گذارند به عنوان غذا و البته این غذا مناسب مسلمان ها نیست و  حالا مانده اند که جاش چی می توانند بگذارند که مسلماان ها مشکلی نداشته باشند (توضیح اینکه اینجا ژامبون فقط از گوشت خوک تامین میشه و غیر از این اصلا به مخیله شون هم خطور نمی کنه. البته احتمالا اگر کالباس حلال هم بگیرند، مشکل این خواهد بود که هندی ها را چی کار کنند که گوشت گاو نمی خورند)  بگذریم مشکل خودشونه...

نکته دیگر در جشن اجرای نمایش هست که یک قصه را که من نمی دانم چی چیه، انتخاب کرده بودند و پنج تا از مادرها قرار شده این قصه را با آواز خواندن و رقصیدن اجرا کنند و از آنجایی که جای تمرین نداشتند و نمی توانستند تو مدرسه هم تمرین کنند، قراره تو حیاط مدرسه واستند و تمرین کنند. ببینیم چه می کنند.

این بود جلسه اولیا و مربیان کلاس ارنواز که دو ساعتی وقت ما را گرفت.

پسندها (2)

نظرات (0)