ارنوازارنواز، تا این لحظه: 15 سال و 4 ماه و 22 روز سن داره

داستان‌هاي عمه پسند

چد روز تا رسیدن به ایران

1392/12/20 4:18
195 بازدید
اشتراک گذاری

خبر فوری: ارنواز یکدفعه ای قرار شده که واسه تعطیلات سال نو با مامانی در ایران باشه.

۱- بابا کی میرم ایران؟

- پنج روز دیگه

- با دست نشونم می دهی؟

- آره

- این کجاست؟

- این فرداست. میری مدرسه. اینجا میری مدرسه، این هم مدرسه. چهارمیش هم میری مدرسه. این پنجمی میری ایران 

- یعنی امروز که از خواب پا شدم میرم مدرسه؟

- فردا

- بعد چهار تا میرم مدرسه؟

- آره

(و این قصه تا شب ده باری تکرار شد)

 

فردای آن شب - در راه مدرسه

(ارنواز سه تا انگشتش را بالا می آورد)

- بابا من باید اینقدر برم مدرسه، بعدش میرم ایران؟

- نه باید چهار تا بری مدرسه، بعدش بری ایران

- ولی تو گفتی امروز که برم مدرسه سه تا میمونه

- ولی تو که هنوز نرفتی

- خب امروز را که دارم میرم

- آره اگه بری امروز تموم بشه سه تا میمونه

- می دونم پس سه تا مونده؟

- نه چهار تا مونده. با امروز چهار تا

- ولی تو گفتی امروز را برم ...

- ارنواز! یعنی تو فکر می کنی اگه امروز را حساب نکنی، یک روز کم میشه؟

- هان؟

- هیچی بابایی

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

گهواره
20 اسفند 92 4:41
چقدر دنیای شیرین و زیبایی دارن بچه ها!!!!البته فقط برای چند لحظه!
مامان سهند و سپهر
20 اسفند 92 8:12
پس شما باز تنها میشین ؟! چه خوب ولی به ارنواز حسابی خوش میگذره تعطیلات عید