ارنوازارنواز، تا این لحظه: 15 سال و 4 ماه و 15 روز سن داره

داستان‌هاي عمه پسند

اذیت کردن ارنواز

1392/5/15 2:43
667 بازدید
اشتراک گذاری

زنگ زدم به خانه خاله فریبا تا با مامان صحبت کنم. ارنواز و مامانش رفته بودند بیرون. رومینا گوشی را برداشته. میگم: پدر سوخته دخترمو اذیت نکنیا !!!
میگه حالا که اون داره منو اذیت می کنه
میگم مگه چی کار کرده؟
میگه هیچی همه اش تو خواب بهم لگد زده نذاشته بخوابم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

شادی
19 مرداد 92 3:12
خیلی جالب بود. فکر کنم 5-6 صفحه رو به یکباره خوندنم. با اجازه شما رو اد می کنم.