ارنوازارنواز، تا این لحظه: 15 سال و 4 ماه و 16 روز سن داره

داستان‌هاي عمه پسند

بستنی شدن ارنواز

1392/5/7 4:29
273 بازدید
اشتراک گذاری

آب حمام هی سرد و گرم میشه و ارنواز هم هنوز آب رو سرش نریختم میزنه زیر گریه که کف رفته تو چشمام. بابا مستاصل شده و نمیدونه چی کار کنه. اینه که سر ارنواز داد میزنه و همین کار را بدتر می کنه.

حمام که تمام میشه بابا بابت داد زدن از ارنواز عذرخواهی می کنه اما قصه تموم نمیشه.

(یک ساعت بعد و برای چندمین بار)

- دخترم من که گفتم،  فکر کردم داری گریه می کنی چون آب رفته تو چشمت ولی من هنوز آب نریخته بودم

- نه من الکی گریه نکردم. من سردم شده بود واسه اون گریه کردم

- آره عزیزم متوحه شدم ببخشید که سرت داد زدم

- تو آب سرد ریختی می خواستی من Gelato (بستنی) بشم. مثل Pinguino (پنگوئن ها) تو ghiaccio (یخ) اونوقت بمیرم تو بچه نداشته باشی؟

- نه عزیزم خدا نکنه من متوجه نبودم که تو سردت شده ببخشید

 

(یک ربع بعد دوباره)

- تو می خواستی من ژلتو بشم مثل پینگویینو تو گچچو، تو دیگه بچه نداشته باشی؟

 

(ده دقیقه بعد)

- تو می خواستی من ...

 

(ده دقیقه بعد)

- تو می خواستی من...

 

(چند دقیقه بعد هنگام خواب)

- مامانی بابا می خواست من ژلتو بشم مثل پینگویینو دیگه بچه نداشته باشه

- عزیز من وقتی یکی از آدم عذرخواهی می کنه، و آدم قبول می کنه باید ببخشدش دیگه و دیگه به روش نیاره

- من که به شما نبودم

- پس با کی بودی؟

- با مامان بودم، داشتم واسه اون تعریف می کردم

- ...

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

مامان سهند و سپهر
8 مرداد 92 17:56

عاشق شيرين زبوني هاشم.
حالا فردا ديگه يادش رفت يا هنوزم به روتون مياره ؟ خوشم مياد كه حاضر جوابه. عزززززيزم.


در حقیقت فرداش با مامانش رفت مسافرت رم و موقع برگشت دیگه دلش واسه باباش تنگ هم شده بود
مامان سهند و سپهر
13 مرداد 92 10:31
ژلتو كوچولومون چطوره ؟؟؟ الهي بگردم كه بچه ها چقدر پاكن و زود همه چي و فراموش مي كنند و دلتنگ هم ميشن.