ارنوازارنواز، تا این لحظه: 15 سال و 4 ماه و 15 روز سن داره

داستان‌هاي عمه پسند

خون و چسب

1392/3/21 1:22
842 بازدید
اشتراک گذاری
افتاده زمین و آرنجش زخمی شده. چسب هم زدیم روش ولی مثل اینکه زخم شمشیر باشه. بعد از نیم ساعت چاره کار را پیدا کردم. یک چسب هم من زدم رو دستم و گفتم که من هم افتادم. یکدفعه ساکت شد. سه چهار روزی چسب رو دستم بود تا مثلا خوب شد ولی از آنجاییکه مال اون خوب نشده، امروز اصرار داشت که دوباره منم بیفتم و دستم خونی بشه
پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

نگار
21 خرداد 92 1:29
سلام حالتون خوبه؟ من چند روز پیش به طور اتفاقی وارد وبلاگ شما و دخترتون شدم و از بس واسم جالب بود تا حدودای ۵۰ صفحه شو خوندم و توی دلم کلی ارنواز خانومو دوست داشتم و ذوقشو کردم منم یه دختر دارم ۹ ماهشه هرکدوم از شیرین زبونی های ارنواز رو که میخوندم بیشتر برای شنیدن بلبل زبونی های دخترم لحظه شماری میکردم اما مطمئنم که اون روز زود میرسه مثل این ۹ ماه که به سرعت برق و باد گذشت انگار دیروز بود که فاطمه خانومم به دنیا اومد دخترتونو ببوسید از طرف من ببوسیدش :-)