ارنوازارنواز، تا این لحظه: 15 سال و 4 ماه و 14 روز سن داره

داستان‌هاي عمه پسند

آیلار

1390/12/29 1:41
1,148 بازدید
اشتراک گذاری

دیشب جشن ایرانی های مقیم میلان بود. مهمانی در هتل ماریوت برگزار شد. ما خیلی زود رسیدیم (یعنی بقیه خیلی دیر رسیدند) تو سالن چند تا بچه داشتند دنبال هم می دویدند. به ارنواز گفتم که بره باهاشون بازی کنه ولی ارنواز گفت اجازه بگیر. تا اومدم برم جلو یکیشون که یه دختر بود اومد و گفت: عمو ایتالیایی بلده؟

گفتم: نه، ما تازه اومدیم

گفت: عیب نداره من فارسی بلدم ولی دوستام بلد نیستند. من مواظبشم.

فرشته کوچولو که تا آخر شب ارنواز را تنها نگذاشت، ۸ سالش بود و اسمش آیلار بود. می گفت که فارسی بلده ولی انگلیسیش بهتره. ایتالیایی و ترکی (آذربایجانی) هم بلد بود.

حتی موقعی که زمان رقص شد و چند تا بازیگر اومدند تا بچه ها را با خودشون ببرند، آیلار با اونها نرفت و گفت چون اونها ایتالیایی صحبت می کنند، ارنواز خسته میشه.

من و فرحناز دعا  کردیم تا بچه مون یک همچین فرشته ای بشه. پیش پدر و مادرش رفتیم تا باهاشون آشنا بشیم. پدرشون در انی کار می کرد و مادرشون در پلی تکنیک MBA می خواند. متاسفانه قرار بود تا دو هفته دیگر برای همیشه از میلان به لندن بروند.

این هم عکس آیلار و ارنواز

آیلار و ارنواز

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)