نمونه ای از عذرخواهی کوچولو
چند شب پیش ارنواز بدون اجازه میره سر میز توالت مامان و بعد از برداشتن و باز کردن کرم مامان تمام آن را میریزه روی زمین و لباس هایش. مامان که کاملا عصبانی است و در این لحظه حساس بابایی باید با سخنانی منطقی ارنواز را متوجه اشتباهش بکنه.
بابایی: ارنواز فکر نمی کنی اشتباه کرده ای؟
ارنواز: ....
بابایی: من که فکر میکنم دو تا اشتباه انجام داده ای. اول اینکه بدون اجازه رفته ای سر وسایل مامانی و دوم اینکه بجای استفاده از کرم خودت از کرم مامانی استفاده کرده ای.
ارنواز: آخه... بارون میومد...
بابایی: خب
ارنواز: بارون میومد بعد من اون رو زدم
بابایی: خیلی خب بابایی ولی باز هم باید اجازه میگرفتی
ارنواز: آخه بارون میومد
بابایی: می فهمم بابایی ولی باز هم دلیل نمیشه که اجازه نگیری
ارنواز: آخه
...
...
...
پنج دقیقه بعد ارنواز برای عذرخواهی میاد پیش مامانش
بابایی: خب از مامان عذرخواهی بکن!
ارنواز: مامانی معذرت می خوام
مامانی: دخترم می دونی نباید این کار را بکنی؟
ارنواز: ...
بابایی: به مامان بگو برای چی این کار را کردی؟
بعد ارنواز یک صفحه کتاب را نشان میده و میگه: مامانی این چیه؟
مامانی: این...
و اینگونه آرامش برقرار می شود!