ارنوازارنواز، تا این لحظه: 15 سال و 4 ماه و 5 روز سن داره

داستان‌هاي عمه پسند

ایران یا ایتالیا

اونایی که مطالب قدیمی این وبلاگ را خوانده باشند، احتمالا نام روستای مادری من یعنی کلاک سفلی را به خاطردارند. از ارنواز می پرسند: ایران را بیشتر دوست داری یا ایتالیا رو؟ جواب میده: کلاک رو...
14 مرداد 1394

ماشین سواری

همینجوری که تو ماشین نشستیم، داره از شیشه جلوی ماشین به ویراژ بقیه توجه می کنه. لحظه ای به فکر فرو می رود و می گوید: این بازی هم که همه اش پسرانه است. نمیشه یه یازی دخترانه بگذارند؟!
14 مرداد 1394

باد در دادن طبیعت

ارنواز برگشته ایران و من خاطرات این چند روز را می نویسم: داریم با ماشین جایی می رویم که بوی ناخوشایندی از بیرون شنیده می شود. ارنواز میگه: وای چقدر کره زمین puzzetta می کنه ( یعنی باد ول می دهد)
11 مرداد 1394

برق

مامان  میگه یه ساعتیه که یه گوشه نشسته و کزکرده. چون پاش خورده به شارژر کامپیوتر حالا چرا کز کرده؟ میگه برق رفته تو بدنم!!!
4 خرداد 1394