ارنوازارنواز، تا این لحظه: 15 سال و 4 ماه و 21 روز سن داره

داستان‌هاي عمه پسند

رفتن از سرزمین مادری 9

1390/11/17 13:21
415 بازدید
اشتراک گذاری

دی مارتینو حدود 8 سالی بود که در ایران بود. شاید قدیمیترین کنسول کشورهای خارجی در تهران.

دی مارتینو مرد بسیار خوبی بود. من قبل از این موضوع چند باری او را دیده بودم و معتقد بودم که خییلی باوقار و محترمه.

استدلال های دی مارتینو اما در این موضوع عجیب بود:

1- او می گفت که اگر ما به همه تون ویزا بدهیم مثل این می ماند که اجازه مهاجرت به شما داده ایم. پاسخ ما این بود که اگر شما به یک دانشجوی مجرد هم ویزا بدهید او می تواند برود و دیگر برنگردد.

2- او استدلال می کرد که ویزای دانجویی به بچه تعلق نمی گیرد ولی ما معتقد بودیم که همراهی فرزند با والدین هم جزء اصول اولیه اعلامیه حقوق کودک هست و هم در دستورالعمل های پارلمان اروپا همه ملزم به رعایت آن شده اند. از طرف دیگر قوانی اروپا در این مورد اعلام می دارد که همه تمهیدات پیش بینی شده در خصوص همراهی والدین با فرزندان حداقلی هست و دولت ها باید مواردی فراتر از قانون را هم پیش بینی کنند و به نظر ما وضعیت ما فراتر از قانون بود (حقیقتش من در این فکر هستم که نسبت به این قانون در آینده به پارلمان اروپا شکایت کنم. اگه بشه!)

3- او پیشنهاد می کرد که ما (یعنی من و فرحناز) با هم دیگه درس نخوانیم (یعنی یکی یکی برویم و درس بخوانیم) یا اصلا یکیمان از خیر درس خواندن بگذرد و ما معتقد بودیم این خواسته او هم برخلاف اعلامیه جهانی حقوق بشر هست بخصوص با توجه به اینکه ما اجازه درس خواندن و ادامه تحصیل در ایران را نداشتیم.

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)